مثل همیشه بعد نماز مغرب وعشاء روی تختش نشست وبه دیوار تکیه زد و قرآنش رو بدست گرفت و بلند بلند با اوون صدای دلنشینش آیات رو تلاوت کرد. اینبار کهف میخواند....
یک لحظه توجهم بیشتر شد به سمتش آنچنان در ایات فرورفته بود که گویا اینبار هم با انکه هزاران بار این ایات را تلاوت کرده بود چیز جدیدی استنباط کرده رنگ از صورتش پرید
بیشتر متوجهش شدم دیدم ایه ای را بارها تکرار میکند گویا به او وحی شده بود... انچنان میلرزید که دلهره تمام وجودم رو گرفت...
خوب گوش کردم ببینم چه چیز انقدر آشفته اش کرده که اینچنین میلرزد واشک می ریزد
سیسسسسسس!!!
گوش کن!!!
قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا(۱۰۳)
الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا(۱۰۴)
نمیدونم چقدر وجودش پاستوریزه شده بود که اینچنین این آیه به وحشتش انداخت...
ولی فقط همین تیکه ای خودمون رو ازش گرفتم....هرچی رشته بودیم پنبه شد!!!
همش فک میکنی حساب کتابات درسته فک میکنی در درگاه خدای متعال ودر آستان بندگیش حداقل یه قدمی هرچند ناچیز گذاشتی
ولی یکباره می اید وبلند میگوید که ایا با خبرت کنم از زیانکارترین اعمال؟؟؟؟
وایییییییییی
بذار نگم...
بذار خودت...
التماس دعا....
قدمی باید برداشت..................
...............................................................
...........................................................................................
نوشته شده توسط : م